ریحانه نازنازیریحانه نازنازی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

برای عشقم، ریحانه جان

سیزدهمین ماه تولد ریحانه خانم

1392/11/9 13:54
نویسنده : مامان زینب
496 بازدید
اشتراک گذاری

 

          ریحانه مامان امروز 1٣ ماهگیتو تموم کردی و وارد چهاردهمین ماه از زندگیت شدی؛یعنی دومین ماه از سال دوم تولدت،هوراااااا 

                ...

                .   13 ماهگیت مبارک جوجو کوچولوی نازنینم.

                                                                           

این روزها خیلی وروجک و خوردنی شدی ،چند روزیه شروع کردی به تاتی کردن و از اینکار خیلی ذوق میکنی.

انشالا به زودی زودی راه بیفتی و ما هم خوشحال کنی ، من که خیلی فکرتم و برات ناراحتم،توکل به خدا.

یه خبر مهم اینکه زندایی مریم نی نی داره،..و همه ما از این موضوع خوشحالیم بیشتر از همه من ، برای اینکه هم عمه میشم و هم ی همبازی برای ریحانه خانمه، خدایا هزاران بار شکرت به خاطر همه نعمتها و محبتهایی که به بنده هات میکنی

 

و اما این روزها ریحانه خانمی ما چه کلماتی و میگه و چه کارهایی میکنه :

عاشق بیرون رفتنی،این روزها هم اینجا هوا خیلی عالی شده ،ی هوای بهاری و دلچسب،صبح از خواب که پامیشی صبحونتو میخوری(اگه تخم بلدرچین باشه که صبحونه مورد علاقته و کلی با اشتها میخوریش، اگه پنیر باشه دوست داری خام بخوری یعنی بدون نون ).

بعدش من یه کم کارامو میکنم و میبرمت تو حیاط و کلی تاتیت میکنم بعدش میریم خونه همسایه با امیر کلی بازی میکنی ،میزارمت تو سه چرخه امیر و اطراف خونه میچرخونمت و کلی برای خودت دست دسی میکنی و میخندی و هی میگی به به.....

 خاله و عمه و دایی رو خیلی قشنگ به زبون میاری و همه ما رو از گفتن این کلمات ذوق زده میکنی

شبها که میخوابی پوشاکت نمیکنم تا ساعت 6 صبح بعد نمازم ، کلا یه چند روزیه از پوشاک کردن بدت میاد البته شبها اصلا جیش نمیکنی و راحت میخوابی وقتی پوشاکت میکنم جیغ میزنی و نمیزاری منم با کلی ترفند مجبور میشم پوشاکت کنم و کلی هم دلم میسوزه ولی مجبورم به خدا مامانی ،آخه این روزها من و بابایی گرفتار خونه تکونی بودیم و کلی خونه رو تمیز کردیم و دوست ندارم که خانم کوچولوی نازم رو فرشهام جیش کنه، بابایی خیلی بهم کمک کرد،همینجا ازش تشکر میکنم و خیلی دوسش دارم با این که از سرکار میومد خونه و خسته بود بدون هیچ غر زدنی کمکم میکرد ،ریحانه عزیزم تو بابای خیلی مهربون و خوبی داری قدرشو بدون.

اگه من و بابایی با هم صحبت کنیم میای روبرومون و میگی تاتی .... بعدش میگی چی شده ...دلم میخواد اون موقع بخورمت

عاشق مهر جانمازی ، هر وقت من و یا بابایی نماز میخونیم میای کنارمونو شروع میکنی نماز خوندن و سجده میری و با لحن قشنگی میگی الللللل...

وقتی اذان از تلویزیون پخش میشه میری جلو جلو و دستاتو میبری بالا و میگی الللل...

هر روز عروسکهای دکوری اتاقتو بهم میریزی و منم باید همش جمع کنم،تماما کمدها رو هم روزی چند بار باز میکنی هر چی هست و نیست و خالی میکنی، و با دیدن من قبل از این که بهت اخم کنم اخم میکنی و دستتو تکون میدی یعنی به اصطلاح خودت میگی کار بد کردم و بعدشم از ته دل میخندی

دیشب یه کار جالب کردی : مبایل من و بابایی رو باز میکنی و وارد منوش میشی،مامان فدات بشه آخه از کجا این چیزا رو یاد گرفتی،ماشالا خیلی باهوشی

موهای جلوت اونقدر بلند شده که میاد تو چشمات ولی نمیزاری موهاتو ببندم، در ضمن بابایی هم نمیزاره موهاتو کوتاه کنم،

تختتم الان یه چند روزیه آوردم کنار تخت خودمو و بابایی،خیلی راحتتر شدم و خودتم تختتو خیلی دوست داری و خدا رو شکر راحت میخوابی و اذیت نمیشی

تلویزیونو روشن میکنی و با کنترلش کانال عوض میکنی، و جالب اینجاست که کنترلو میگیری جلوی تلویزیونو این کارو میکنی وروجک مامان!!!!

وقتی دستاتو میگیرم که راه بری با نوای ظریفی میگی تاااا....

وقتی من و یا بابایی بریم دستشویی پشت در وایمیسیو میگی :اد اد.....

وقتی ناز میکنی صداتو نازک میکنی و میگی نا نا ....و سرتو کج میکنی و با ذوق میخندی

گلهای نرگس باغچه رو که میبینی از دور میگی گل و بوش میکنی و از ته دلت میگی بهههههههه

و در آخر بگم که عاشق حموم کردن و آب بازی هستی و با دیدن حموم میگی حَمووووو....

بعدا نوشت :راستی الان باز یادم اومد چند تا کار بامزه دیگه هم میکنی:

وقتی چیزی رو برمیداری بهت میگم بده میدی دستمو میگی :مَنون...(ممنون)

جدیدا هم که خانم کوچولوی من نافشو پیدا کرده باهاش بازی میکنی هر چی میگم مامان بووه میشه زودی بهم اخم میکنی و پشتتو میکنی به من و به کار خودت ادامه میدی    

دیشب بابایی برات یه عروسک کیتی خرید،خیلی دوستش داری همش تو بغلته،بوس میکنی و رو پات لالاش میکنی و براش آواز میخونی                                                  

 

پسندها (1)

نظرات (11)

مامان ارمیا تپلی
12 بهمن 92 22:56
13 ماهگیت مبارک گلم تو هم مثل ارمیای من نماز میخونی خاله ارمیا به نماز میگه اکبر چه خوبه که شبا پوشکش نمیکنی مامانی راستی وبلاگتون هم خیلی خوشگل شده ها...
مامان زینب
پاسخ
ممنونم مامان ارمیا جان مرسی عزیزم نظر لطفته ارمیا رو ببوس
مامانی یاسمن زهرا
29 بهمن 92 18:55
سلام گلم مبارکه باشه عزیزم
مامانی یاسمن زهرا
29 بهمن 92 18:55
راستی الگوی شنلو گذاشتم
مامان علی خوشتیپ
8 اسفند 92 0:59
خصوصی
علي
8 اسفند 92 19:46
سلام وبت قشنگ بود روزنامه ديواريمو ببين مرسي ------------
مرجان
10 اسفند 92 12:25
الهی چه دختر خانم ماهی چقدرم ناز و ملوسه خدا براتون حفظش کنه ان شاا... دوست عزیزم برای خمیر مارسیپان که از بیرون گرفتی نمیدونم مزش چه جوریه اخه بعضیا تلخن اگه مارسیپانت شیرین بود میتونی روی کیک بکشی و مشکلی پیش نمیاد فقط حتما بذارشون تو فریزر و بعد چن ساعت قبل از روکش کردن بذار تو دمای محیط تا نرم شه مایکروفر یا بخار آب برای گرم کردن ممنوعه دستات رو حسابی چرب کن و روی تخته کار پورد قند بپاش و حسابی مارسیپان رو ورز بده بهت پیشنهاد میکنم که روز قبل کیکت رو درست کنی و فردا رو برای تزیین بذاری چون کار با مارسیپان دقت میخاد و اینطوری خسته نمیشی رنگ آبکی منظورت ازی ظرفای کوچیک با مارک ویلتونه؟ اگه اون باشه اول با خلال دندون به رنگ آغشته کن و وری خمیر بزن و بعد رنگش کن تا رنگ دلخواهت به دست بیاد اگه زیاد رنگ بزنی ممکنه دچار مشکل بشی کم کم رنگ بزن تا به رنگ مورد نظر برسی دست چرب برای ورز دادن خمیر و رنگ کردن فراموش نشه رنگ پودری اصلا رنگ مجاز نیست و فقط رنگ مجاز استفاده کن که مارک دار باشه و ویلتون بهترین رنگ موجود تو بازاره اگه بازم سوالی بود در خدمتم
عروس خانوم
12 اسفند 92 16:01
سلام زینب جان. الان نمیتونم عکس بذارم ولی عکس خونمو قبلا تو وبم گذاشتم. از کناره وبم قسمت ارشیو...بزن ابان 92.بعد پستاش میاد که مجزا عکس از اشپزخونم هستو پاسماوریم.قیمتشم 120
عروس خانوم
12 اسفند 92 16:02
کامنتم واست اومد خانوم؟ گفتم از ارشیو برو ابان 92 عکساش میاد. من با این سایته کار نرکدم ی جوریه
عروس خانوم
13 اسفند 92 11:43
سلام. من دو بار واست کامنت گذاشتم زینب جان.گفتم من با این سایته کار نکردم نمیودنم کامنتم ثبت میشه یا نه عکس نمیتونم بذارم.تو ارشیو وبم ابان 92 عکسای خونم هست خواستی برو ببین. ادرس اینم واست میذارم الان. اگه کامنتم برات باز نیومد از پیوندای روزانه کناره وبم لینکش هست. http://www.faceyourmanga.com/editmangatar.php
مامان ارمیا تپلی
25 اسفند 92 16:15
سلام عزیزم پس کجایین شما چرا اپ نمیکنی دلمون واسه ریحانه جون تنگ شده ها زودتر بیاین منتظریم
maryam
20 فروردین 93 16:16
اخی عزیزم.....چقدرنازه دخترتون خداحفظش کنه.... ممنون میشم به وب منم سربزنید