اغاز به ره رفتن ریحانه و تولد مامان زینب
بالاخره میوه زندگیم 9 اردیبهشت 93 مصادف با تولد من و آغاز یک سال و 5 ماهگییش شروع به راه رفتن کرد و مهمه ما رو خوشحال کرد،دوست دارم عسلکم
بیشترین چیزی هم که به ریحانه کمک کرد همین کالسکه عروسکش بود که دایی رضا روز تولد یکسالگیش براش آورد هینجا ازت ممنونیم،چون فرصت نوشتن ندارم خلاصه مینویسم و بیشتر عکس میزارم،چند تا عکس از قبل از راه رفتن دخملی:
اینجا هم ریحانه جون داره برای مامان بوفه رو گردگیری میکنه،مامان فدای اون دستای کوچولوت مهربونم
اینجام که گل خانوم تازه ازحموم اومده بیرونو و خوابش میاد برای این ی کم بداخلاقه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی