اولین ماه محرم ریحانه جان
بفرمایید ادامه مطلب پارسال تو این ماه عزیز یه جای گرم و نرم بودی تو دل مامانی داشتی تکون تکون میخوردی،و امسال پیش مامانی و بابایی هستی پارسال وقتی رفتم مراسم علی اصغر میگفتم سال دیگه این موقع گل قشنگمو لباس میپوشم میارمش اینجا باورم نمیشه چقدر زود گذشت امسال لباس سبز کردم تنت و بردمت مراسم علی اصغر (زینبیه) ،اون بالا عکستو گذاشتم خیلی بهت میومد، خدا رو شکر صبح زود از خواب بیدار شدی و با مامان جونو و خاله فاطمه رفتیم زینبیه اونجا همش سینه میزدی یه نیم ساعتم بازی کردی و بعدش تو بغلم خوابیدی. تاسوعا و عاشورا هم با آقاجون و مامان جون و خاله فاطمه رفتیم شهرستان اونجا خیلی هوا سرد بود و همش بارون میبارید در کل خوش گذشت ، با...